1- باتوجه به روحیه خاص مردم عربستان و خوی تعصب و جاهلیت و نادانی که با اعتقادات آنان عجین گشته بود و نیز با زبان عربی به خوبی آشنایی داشتندو به آن شعر می سرودند و نثر می نوشتند و باهم رقابت ادبی داشتند، اگر زبان قرآن، زبان دیگری غیر از زبان عربی بود یقینا لجاجت با قرآن و آوردن آن مضاعف می شد
2- فرستادن رسولان و پیامبران الهى به سوى اقوام و ملت هاى گوناگون، جز به زبان آن ها صورت نگرفته و این هم زبانى هر پیامبر با قوم خویش، یک اصل کلى و فراگیر بوده است:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ(ابراهیم/4) و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا - حقایق را - براى آنان بیان کند.
3- زبان شناسان عقیده دارند که زبان عربى داراى امتیازاتى است که در سایر زبان ها نیست;قواعد آن قیاسى تر از سایر زبان هاست. اشتقاق کلمات و واژه هاى آن بیش از سایر زبان هاست
همیت و سوق الجیشى بودن سرزمین حجاز و مناسب بودن این منطقه براى نشر اسلام نسبت به دیگر مناطق جهان و حکمت هاى دیگرى باعث شد این سرزمین خاستگاه بعثت پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) باشد. سخنورى و به رخ کشیدن سخنان ادبى و اشعار زیبا، سرزمین مکه و اطراف آن را به میدان هماوردى ساکنانش ـ در این زمینه ـ تبدیل کرده بود، و از سویى حکمت الهى اقتضا داشت که معجزه ى پیامبر متناسب فن و علم رایج در آن زمان و مکان باشد; همان گونه که در معجزه هاى پیامبران دیگر، این مصلحت رعایت شده است.
در چنین شرایطى بهترین معجزه، آوردن کتابى است که با سخنان شیوا و دلنشین، برترى خود را بر قوى ترین و زیباترین سخنان آن دوران آشکار کند.
4- با توجه به حکیم بودن خداوند و این که او خالق و معلم زبان انسان هاست و مرتبه هاى استوارى و کیفیت زبان ها را مى داند، نازل شدن قرآن به زبان عربى چیزى جز مقتضاى مصلحت و حکمت الهى نیست.
کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیم خَبِیر;( هودآیه 1) این کتابى است که آیاتش استحکام یافته، سپس تشریح شده، از نزد خداوند حکیم و آگاه - نازل گردیده است .